لذت حضور خدا
مزمور ۱۶
غزل* داوود.
ای خدا، از من محافظت فرما، زیرا که به تو پناه آورده‌ام.
به خداوند گفتم: «تو خداوند من هستی و من جز تو هیچ چیز خوب ندارم.»
بزرگان واقعی دنیا کسانی هستند که به تو ایمان دارند، و ایشان مایهٔ شادی من می‌باشند.
آنان که به دنبال خدایان دیگر می‌روند دچار دردهای زیادی خواهند شد. من برای این خدایان قربانی نخواهم کرد و حتی نام آنها را بر زبان نخواهم آورد.
ای خداوند، تو همه چیز من هستی! تو پیالۀ برکت من هستی! آنچه دارم، در تو محفوظ است. زمینی که به من بخشیده‌ای زمینی است دلپذیر. چه میراثی عالی به من داده‌ای!
خداوند را شکر می‌کنم که مرا راهنمایی می‌کند و حتی شب هنگام نیز مرا تعلیم می‌دهد. خداوند را همیشه پیش روی خود می‌دارم. او در کنار من است و هیچ چیز نمی‌تواند مرا بلرزاند.
پس دلم شاد است و زبانم در وجد؛ بدنم نیز در امنیت ساکن است. 10 زیرا تو جان مرا در چنگال مرگ رها نخواهی کرد و نخواهی گذاشت قُدّوسِ تو در قبر بپوسد. 11 تو راه حیات را به من نشان خواهی داد. حضور تو مرا از شادی لبریز می‌کند و بودن در کنار تو به من لذتی جاودانی می‌بخشد.
* مزمور ۱۶: در عبری «میکتام» است که احتمالاً اصطلاحی ادبی یا موسیقایی بوده است.